تبلیغات


شاد کردن دل ها به اسونی

2

پیرمرد از دخترک پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم
- قبلا اینو به تو گفتن؟
- نه.
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
- راست می گی؟
- از ته قلبم آره

دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.


چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...


به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.


شاد کردن دل ها به اسونی



:: ادامه مطلب
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 10
نويسنده : هیئت نوجوانان
تاريخ : دوشنبه 10 آذر 1393
مي توانيد ديدگاه خود را بنويسيد

کد امنیتی رفرش


بنر های مذهبی سایت و وبلاگ